جابربن حیان در حدود سال ۷۵۰ میلادی در توس ولادت یافت. اما در مورد تاریخ دقیق تولد و حتی مرگ و محل تولد وی اختلاف نظر وجود دارد. گفتنی است که صفت کوفی که در روایات بسیاری به دنبال نام جابر آمده است، نشانگر زادگاه او نیست، بلکه حاکی از آن است که وی مدتی در کوفه اقامت داشته است.
وی برای آموختن علم و دانش به سرزمین های مختلفی سفر نمود. در مدینه مدت بسیاری محضر امام جعفر صادق (ع) را درک نمود و بعد ها همواره از ایشان به بزرگی و عظمت یاد می کرد. او پس از شهادت امام به کوفه رفت و در آنجا، آزمایشگاه خود را تاسیس کرد.
نام امام جعفر صادق فراوان در کتابهای جابر آمده است.، زیرا وی از شاگردان امام جعفر صادق بوده است. ارتباط جابر با امام جعفر صادق باید کوتاه مدت بوده باشد، زیرا شهادت امام جعفرصادق در سال ۷۶۵ میلادی یعنی حدود بیست سال پس از ولادت جابر، اتفاق افتاده است.
جابر بن حیان ، کتابی مشتمل بر هزار برگ و متضمن 500 رساله ، تالیف کرده است. "برتلو" شیمیدان فرانسوی که به پدر شیمی سنتز مشهور است، سخت تحت تاثیر جابر واقع شده ، میگوید: «جابر در علم شیمی همان مقام و پایه را داشت که ارسطو در منطق.» "جورج سارتون" میگوید: «جابر را باید بزرگترین دانشمند در صحنه علوم در قرون وسطی دانست.» "اریک جان هولیمارد" ، خاورشناس انگلیسی که تخصص وافری در پژوهشهای تاریخی درباره جابر دارد، چنین مینویسد:
««جابر ، شاگرد و دوست امام صادق علیهالسلام بود و امام را شخصی والا و مهربان یافت؛ بطوریکه نمیتوانست از او جدا ولی بینیاز بماند. جابر میکوشید تا با راهنمایی استادش ، علم شیمی را از بند افسانههای کهن مکاتب اسکندریه برهاند و در این کار تا اندازهای به هدف خود رسید.»»
جابر نخستین شیمیدان ایرانی است. وی اولین کسی است که به علم شیمی شهرت و آوازه بخشید و بیتردید نخستین مسلمانی است که شایستگی کسب عنوان شیمیدان را دارد.بعضی عقیده بر این دارند که وی عرب بوده اما اینطور نبوده است. ظاهراً همین بلندی مقام، پرآوازگی و دانش عظیم او موجب شده است که بعضی او را مورد قدردانی و ستایش و بعضی دیگر مورد حسادت و کینهتوزی خود قراردهند.
اکسیر و عقیده جابر درباره آن
عقیده براین بود همچنان که طبیعت میتواند اشیا را به یکدیگر تبدیل کند، مانند تبدیل خاک و آب به گیاه و تبدیل گیاه به موم و عسل بهوسیله زنبور عسل و تبدیل قلع به نقره در زیر زمین و … کیمیاگر نیز میتواند با تقلید از طبیعت و استفاده از تجربهها و آزمایشها همان کار طبیعت را در مدت زمانی کوتاهتر انجام دهد. اما کیمیاگر برای اینکه بتواند یک شیء را به شیء دیگر تبدیل کند، بهوسیلهای نیازمند است که اصطلاحا آن را اکسیر مینامند.
اکسیر در علم کیمیا، به منزله دارو در علم پزشکی است. جابر اکسیر را که از آن در کارهای کیمیایی خود استفاده میکرد، ازانواع موجودات سه گانه (فلزات، حیوانات و گیاهان)به دست میآورد. او خود، در این زمینه میگوید: هفت نوع اکسیر وجود دارد :
• اکسیر فلزی: اکسیر بدست آمده از فلزات. • اکسیر حیوانی: اکسیر بدست آمده از حیوانات. • اکسیر گیاهی: اکسیر بدست آمده از گیاهان. • اکسیر حیوانی - گیاهی: اکسیر بدست آمده ازامتزاج مواد حیوانی و گیاهی. • اکسیر فلزی - گیاهی: اکسیر بدست آمده از امتزاج موادفلزی و گیاهی. • اکسیر فلزی - حیوانی: اکسیر بدست آمده از امتزاج مواد فلزی و حیوانی. • اکسیر فلزی - حیوانی - گیاهی: اکسیر بدست آمده از امتزاج مواد فلزی و گیاهی و حیوانی.
عقیده جابر درباره فلزات
فلزات اصلی هفت تاست: طلا، نقره، مس، آهن، سرب، جیوه و قلع
این فلزات به تعبیر جابر قانون صنعت را تشکیل میدهند. به عبارت دیگر قوانین علم کیمیا بر این هفت فلز استوار است. با این حال، خود این کانیها از ترکیب دو کانی اساسی، یعنی گوگرد و جیوه بوجود میآیند که به نسبتهای مختلف، در دل زمین، باهم ترکیب میشوند. بنابراین، تفاوت میان فلزات هفتگانه تنها یک تفاوت عرضی وجود دارد نه جوهری که محصول تفاوت نسبت ترکیب گوگرد و جیوه در آن است. اما طبیعت هر یک از گوگرد و جیوه تابع دو عامل زمینی و زمانی است. به عبارت دیگر، تفاوت خاک زمینی که این دو کانی در آن بوجود میآیند و همچنین تفاوت وضعیت کواکب به هنگام پیدایش آنها موجب میشود که طبیعت گوگرد و یا جیوه تفاوت پیدا کند.
تعریف جابر از بعضی فلزات و تبدیل آنها
• قلع
دارای چهار طبع است. ظاهر آن، سرد و تر و نرم و باطنش گرم و خشک و سخت … پس هرگاه صفات ظاهر قلع به درون آن برده شود و صفات باطنی آن به بیرون آورده شود، ظاهرش خشک و در نتیجه قلع به آهن تبدیل میشود.
• آهن
از چهار طبع پدید آمده است که از میان آنها، دو طبع، یعنی حرارت و خشکی شدید به ظاهر آن اختصاص دارد و دو طبع دیگر یعنی برودت و رطوبت به باطن آن. ظاهر آن، سخت و باطن آن نرم است. ظاهر هیچ جسمی به سختی ظاهر آن نیست. همچنین نرمی باطن آن به اندازه سختی ظاهرش است. از میان فلزات جیوه مانند آهن است. زیرا ظاهر آن آهن و باطن آن جیوه است.
• طلا
ظاهر آن گرم و تر و باطنش سرد و خشک است. پس جمیع اجسام (فلزات) را به این طبع برگردان. چون طبعی معتدل است.
• زهره(=مس)
گرم و خشک است ولی خشکی آن از خشکی آهن کمتر است زیرا طبع اصلی مس، همچون طلا، گرم و تر بوده است اما در آمدن خشکی بر آن، آن را فاسد کرده است. لذا با از میان بردن خشکی، مس به طبع اولیه خود برمیگردد.
• جیوه
طبع ظاهری آن سرد و تر و نرم و طبع باطنیاش گرم و خشک و سخت است. بنابراین ظاهر آن، همان جیوه و باطنش آهن است. برای آن که جیوه را به اصل آن یعنی طلا برگردانی، ابتدا باید آن را به نقره تبدیل کنی.
• نقره
اصل نخست آن، طلا است ولی با غلبه طبایع برودت و یبوست، طلا به درون منتقل شده است و در نتیجه ظاهر فلز، نقره و باطن آن طلا گردیده است. بنابراین اگر بخواهی آن را به اصلش یعنی طلا برگردانی، برودت آن را به درون انتقال ده، حرارت آن آشکار میشود. سپس خشکی آن را به درون منتقل کن، در نتیجه، رطوبت آشکار و نقره تبدیل به طلا میشود.
کیمیاگری
کیمیا که واژه شیمی از آن گرفته شده است، صورت خاصی از دانش شیمی کاربردی بود که حدود سال 50 میلادی در شهر اسکندریه در مصر متداول شد. برخی ، کیمیا را واژهای مصری و به معنی هنر مصری میدانند که در مصر باستان ، دانشی مقدس و هنر الهی محسوب میشد و در انحصار کاهنان بود. آنها با سوگندهای موکد در جلوگیری از انتقال آن به دیگران و انتشار آن به نقاط دیگر و نیز جلوه دادن آن به صورت رمز و معما اصرار میورزیدند.
برخی دیگر ، کیمیاگری (Multiplication) را هنر سیاهگری نیز میدانند، زیرا در واقع عمل سیاه کردن سطح فلزات ، اولین مرحله کیمیاگری بود. مثلا با ایجاد رنگ زرد و طلایی بر سطح سیاه شده فلزات ، ادعا میکردند که آنها را به طلا تبدیل کردند.
دید کلی
اگر چه در عهد باستان تا قبل از میلاد مسیح ، تکنولوژی در بسیاری از کشورهای حوزه بینالنهرین ، حوزه دریای اژه ، مصر ، چین ، هند و ایران رواج داشت، ولی از قرن اول میلادی ، چهره برجسته دیگری از آن ، در شهر اسکندریه در مصر ظاهر شد که به کیمیاگری یا علم کیمیا معروف شده است.
مرکز کیمیاگری
شهر اسکندریه که در دهانه رود نیل قرار دارد، توسط "اسکندر مقدونی" ، پس از فتح مصر در سال 331 قبل از میلاد بنا نهاده شده است و علاوه بر اقوام بومی ، مهاجرینی از یونان به آنجا آورده شدند. برخورد دو فرهنگ مصری و یونانی ، این شهر نو بنیاد را بصورت مرکز فعالیتهای علمی ، تجاری و محل داد و ستد و مراودت آن زمان در آورد و ارزش طلا و نقره در تجارت خارجی و داخلی بالا رفت.
از این رو تکنولوژیستهای اسکندریه به فکر تبدیل فلزات پست به نقره و طلا افتادند و فعالیتهای شیمیدانان آن زمان بر روی آن تکنولوژی جدید متمرکز شد و صورت تازهای از دانش شیمی به نام کیمیاگری بوجود آمد و کار آن بالا گرفت.
اعتقاد کیمیاگران
کیمیاگران معتقد بودند با تلاش و انجام آزمایشهای متنوع ، سرانجام میتوان هر مادهای را به ماده مورد نظر تبدیل کرد. (از جمله سرب را به نقره و یا مس را به طلا ) و یا از آمیختن موادی معین به نسبتهای مشخص میتوان موادی را بدست آورد که فلزات پست را به طلا و نقره تبدیل کند. اگر چه کیمیاگران مصری نتوانستند فلزات پست را به طلا و یا نقره تبدیل کنند، اما در مسیر این تلاشها توانستند برخی از مواد شیمیایی بویژه بسیاری از نمکها را تهیه کنند و به روشهای خالص کردن مواد از جمله عملیات تصعید ، تکلیس ، تقطیر ، انحلال پذیری ، تبلور و … که اساس جداسازی مواد شیمیایی از یکدیگر است، دست یابند.
زوال کیمیاگری
در قرن هیجدهم میلادی ، بررسیهای تجربی توسعه یافت و نتایجی به بار آورد که برای توجه آنها نظریات جدیدی ارائه داده شد. این نظرها بر اساس روش علمی استوار بود و با نظرهای کیمیاگران مغایرت داشت.
عاقبت، جابر بن حیان، در سال صد و نود و چهار ه.ش (معادل با ۸۱۵ میلادی) در شهر کوفهٔ عراق چشم از جهان فروبست.