بزرگان علم ، هنر ، فلسفه ، سیاست و ...

خانواده‌ی او اهل موسیقی ،ادبیات و پیشرفت علمی ‌بودند. او 4 برادر و دو خواهر داشت که دو تن از انها تأثیر بسزایی در زندگی اش داشتند. در اوان نوجوانی خانواده‌اش او را به مدرسه‌ی شبانه روزی در سن پیترزبورگ فرستادند که تحصیل حقوق کند و به جرگه‌ی کارمندان دولت امپراطوری در آید. واقعه‌ی جدایی مادر در این مرحله از زندگی او و چند سالی بعد فوت مادر در اثر شیوع وبا صدمات جبران ناپذیری بر روحش وارد آورد. در مدرسه‌ی حقوق، چایکوفسکی جوان علاقه‌ی زیادی نشان نمی‌داد، اما در عوض از بودن در شهر موسیقیایی روسیه پیترزبورگ استفاده کرد و بیشتر به موسیقی و نواختن پیانو پرداخت. پس از فارغ‌التحصیلی در حقوق به مسکو رفت و در مدرسه‌ی عالی موسیقی دو برادر بسیار مشهور موسیقیدان یعنی آنتون و نیکولای روبینشتاین به تحصیل بیشتر موسیقی پرداخت و از طریق تعلیم پیانو به مبتدیان امرار معاش می‌کرد. این دوران از زندگی اش در مسکو و در میان بزرگان فرهنگی روسیه به خصوص در زمینه موسیقی در او تأثیری ژرف و ماندگار گذاشت. امپراطوری روسیه که در راه گسترش سریع قدرت نظامی ‌و اقتصادی خود به سر می‌برد، داعیه رهبری اروپا را داشت. لازم به ذکر است که روسیه خود را جانشین امپراطوری روم شرقی می‌دانست. فرهنگ روسی آغشته‌ای از فرهنگ بومی ‌روس و داده‌های یونان باستان، روم باستان و اخلاق و منش مسیحی ارتدکس بود. بزرگان فرهنگ روس اگر چه خود را غربی معرفی می‌کردند، اما در این حیطه بزرگ فرهنگی خود را با تمایل بیشتر به یونان باستان از اروپای غربی که به رغم روس‌ها بیشتر رومی ‌منش بودند، متمایز می‌کردند. در این تمایز رومی ‌منش‌ها دارای خصلت‌های افراطی در مادی‌گرایی، خشونت نظامی ‌و تخطی از اخلاق محسوب می‌شدند و یونانی‌ منش‌ها به افرادی متعادل، ژرف نگر، منصف و اخلاق‌مدارتر نسبت داده می‌شوند. این نوع وجه تمایز‌ها و رقابت‌های فرهنگی در عرصه‌ی موسیقی نیز به شدت وجود داشت. در داخل روسیه افرادی بودند مانند برادران روبینشتاین که بیشتر متمایل به مکتب‌های فکری، فلسفی و هنری اروپای غربی بودند و افراد دیگری که به شدت طرفدار فرهنگ اصیل روسی بودند. در گروه دوم پنج موسیقیدان زبده بودند ، که پرچمداران موسیقی با ریشه‌های محکم از فرهنگ و اخلاقیات روس بودند و با قدرت و حشمت سایر موسیقیدانان روسیه را به چالش می‌کشیدند. در این میان افراد نادری مانند چایکوفسکی مابین این دو گروه قرار داشتند. چایکوفسکی عقیده داشت که برای پیشی گرفتن در دنیای موسیقی باید از هر دو خصوصیت بومی ‌روسی و داده های غربی در ایجاد کارهای جدید استفاده کرد. البته این نوع نگرش به موسیقی و خلق آثار جدید برای چایکوفسکی از هر دو طرفِ درگیرِ گفتمان، سختی به ‌بار می‌آورد. اما او با تمام فراز و نشیب‌ها به کار خود ادامه داد. بسیار خوب واقف بود که فرهنگ غنی روسیه بسیار چیزها برای آموختن داشت و می‌توانست منشأ الهام برای خلق آثار موسیقی فاخر باشد. از طرفی نیز می‌دانست که در عرصه‌ی رقابت‌های شدید اروپا اگر اثری دارای خصوصیات برجسته اروپای غربی نمی‌بود، راه به شهرت و ماندگار شدن نمی‌برد. از اینرو با مهارت و ظرافت داستان‌های بسیار جا افتاده و مشهور اروپای غربی را انتخاب می‌کرد و آن‌ها را منشأ الهام برای خلق موسیقی‌های خود می‌نمود. البته در این آثار آنچنان با مهارت خصوصیات منحصر به فرد موسیقی روس را ادغام می‌کرد که در آخر ،کار تمام شده رنگ و بویی مشخص از فرهنگ روس را با خود می‌داشت. «فندق شکن» ، «زیبای خفته» ، «رومئو و ژولیت» ، «دریاچه‌ی قو» از این قبیل کارهای بسیار مشهور و جهانی چایکوفسکی هستند. از طرفی چایکوفسکی بیش از پیش شناخته می‌شد و از طرفی نیزه‌های بیشتری به ‌طرف او پرتاب می‌شد. تزار روسیه الکساندر سوم چنان شیفته‌ی نگرش چایکوفسکی در موسیقی و خدمات فرهنگی او به روسیه شده بود که برایش حقوق ماهیانه قابل توجهی از خزانه سلطنتی قرار داده بود. از طرف دیگر رقیبان هنری اش از جمله برخی شاهزادگان دربار آنقدر علیه او تبلیغات می‌کردند تا شهرت و اعتبار او را در هم بریزند. بسیاری از این ترور شخصیت‌ها به گوش چایکوفسکی نیز می‌رسید و بسیاری مواقع آثار مخرب این حرف‌های خبیثانه را در زندگی خود می‌دید. کار به جایی رسید که تعداد قابل توجهی از شاهزادگان به تزار الکساندر سوم هشدار می‌دادند که اعتبار سلطنتی به چایکوفسکی بخشیدن خدشه‌ای بین‌المللی به امپراطوری روسیه وارد خواهد کرد. البته تزار نیز در جواب آن‌ها گفته بود که در تمام روسیه شاهزادگان علاف و بی‌مصرف بسیارند اما چایکوفسکی فقط یکیست. این سخن تزار الکساندر گرچه دلگرم کننده و مهم بود، اما برای حال وخیم و روحیه بس آشفته چایکوفسکی نوشدارویی بود بی‌مصرف. حال روحی اش در اثر نا ملایمتی مردم، رقابت‌های نا سالم همگنان و مریضی اجتماعی آنقدر خراب شد که او با دست خود آب آلوده به وبا را سرکشید. بزرگترین «خدمت فرهنگی» که چایکوفسکی به روسیه نمود همانا توفق بخشی فرهنگ روسی بود از طریق هنر موسیقی در رقابت با سایر کشور های قَدَر غربی. به رغم تمام اذیت و آزارهایی که از جامعه‌ی روسیه دید، در عرصه‌ی موسیقی موفق و رقیبی جدی برای همگنان خود در دنیای غرب بود. باله «فندق شکنِ» چایکوفسکی یکی از بارزترین نمونه‌های کار او است که در موضوع تسلط فرهنگی بسیار موفق بوده و هست. امروزه بسیاری از مردم دنیا با شنیدن نام باله «فندق شکن» یکی از اولین مواردی که به ذهنشان می‌آید موسیقی و فرهنگ و رقص و باله روسی است و کمتر افرادی شاید باشند که فرهنگ و هنر آلمانی را از طریق این اسم به یاد بیاورند. جالب اینجاست که اتفاقا داستان پشت این اپرا کتابی است از نویسنده‌ی آلمانی به نام ارنست تئودور ویلهلم هافمن (Ernest Hoffman) که معاصر چایکوفسکی بوده و آثار مهمی ‌در داستان نویسی، نقد ادبی و موسیقی داشته، اما طریقه عرضه‌ شدن اپرای چایکوفسکی از کتاب هافمن طوری بوده که گویا تمام اثر در عرصه‌ی بین‌المللی به اسم او و با مهر فرهنگ روسی ممهور شده است. و این همان تسلط جویی فرهنگی است که چایکوفسکی به دنبال آن بوده است.

شش سمفونی که در میان آنها سمفونی شماره شش به نام پاتتیک (Pathetique به معنای حزن‌آور و سوزناک) شهرت فراوانی دارد.

در ششم نوامبر 1893 در 53 سالگی بر اثار بیماری وبا درگذشت.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی